تا بگوید ز انبیا و رسل


چون گرفتم به قهر بر سر پل

تا بگوید که شیث و آدم را


چون بریدم ز جسمشان دم را

تا بگوید ز کشتن هابیل


که ستم کرد بر تنش قابیل

تا بگوید ز نوش و نوح و لمک


مردن زار و رفتن هریک

تا بگوید ز هود وز صالح


راحت و رنج ناصح و طالح

تا بگوید ز حال ابراهیم


جور نمرود و آن عذاب الیم

حال اسحاق و حال اسماعیل


هاجر و ساره و آل اسرائیل

قصهٔ رنج یوسف از اخوان


صبر یعقوب و خانهٔ احزان

تا بگوید ز مبتلا ایوب


دل و جان در عنا و دا مکروب

حال الیاس و یوشع و ذوالکفل


یافته هریک از کفایت کفل

تا بگوید ز موسی و هارون


آل عمران و حوت با ذوالنون

تا بگوید ز گریهٔ داود


ناله و آب چشم و طول سجود

تا بگوید ز ملکت پسرش


سایه از پر مرغ کرد سرش

انس و جن مر ورا شده مطواع


باد چون مرکبی مطیع و مطاع

تا بگوید ز اشمویل و شعیب


پاکشان جیب و دامن از همه عیب

کالب و دانیال و لوط و خضر


شده هریک ز قوم خویش ضجر

پند لقمان و سرگذشت یسع


دین و دل در ورع بری ز طمع

تا بگوید ز لشکر کفار


زکریا بریده از منشار

تا بگوید ز عصمت یحیی


تا بگوید ز نالهٔ عیسی

تا بگوید ز سید سادات


که ز ما بر روان او صلوات

احمد مرسل آنکه فضل احد


کرده بر جمله انبیاش اوحد

آفتاب مساجد و خلوات


از حق او را صلوة در صلوات

شیخ ابوبکر و عمر و عثمان


حیدر آن شیر خالق سبحان

تا بگوید ز حال میرحسن


وآن همه خصم چیره بر یک تن

واندر آن کار پور بوسفیان


یک زمان مر ورا نداده امان

از زنی خواست استعانت و عون


تا شد او هم جلیس با فرعون

تا بگوید ز کربلا و حسین


آن نبی را چو قلب و همچون عین

تا بگوید ز قوم پر شر و شین


شده راضی به قتل میرحسین

شده در نار قاتل و مقتول


رفته با مرتبت به نزد رسول

کربلا گشته گورخانه ورا


کرده تیر عدو نشانه ورا

زان برآوردن هلاک و دمار


از نژاد امیهٔ خونخوار

تا بگوید که بهر آتش و آب


آب فرعون چون ببردم از آب

تا بگوید ز موت و بعث عزیر


از بشر آن رخ آوریده به خیر

حال اصحاب کهف و دقیانوس


قصهٔ تبخلوس و شهر فسوس

تا بگوید ز عاد و عاد نژاد


که به بادش چگونه کردم باد

تا بگوید ز زخم ناگاهان


بر سر رهبران ز گمراهان

زان در آوردن رسول از در


زان برون کردن فضول از سر

زان ببردن عروس نیکو روی


ناگهان از کنار زیبا شوی